وقت رفتن بارون بارید و تو چقدر خوشحال بودی ومن هم...

کاشکی می دانستی به اندازه ی قطره های بارون دلتنگت می شم

سخت است تحمل کردن کسی که اوایل طور دیگه ای بود

کثیف ترین چاپلوسی زمانیست که کسی بخاطر طبیعی ترین نیازش به دروغ به کسی بگوید:

دوستت دارم

چه فرقی می کند در سیرک یا در خانه؟

خنده ات که تلخ باشد دلت که خون باشد تو هم دلتنگی

شاید این آخرین دیدارمون باشه

نمی دونم چی بگم

دلم می خواد فقط به صورتت نگاه کنم

شاید یه روزی دوباره ببینمت

شاید این تقدیرمون باشه ! شاید... شاید...

خداحافظ بهترین رویای من و از من جدای من

خداحافظ گرچه دوست می دارمت از دل و جان

خداحافظ دلدار بی چون و چرای من

یک نفر در همین نزدیکی ها چیزی به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است

خیالت راحت باشد آرام چشم هایت را ببند یک نفر برای همه نگرانی هایت بیدار است

یک نفر که از تمام زیبایی های دنیا تنها تو را باور دارد

هر چقدر که می خواهی از من فرار کن

قیامت هم که باشد

گوشه ای پیدات می کنم

می دانم باز هم می بینمت

دل به همین لحظه بسته ام

آنکه دوستش داشتم آدم با گذشتی بود

حتی از من هم گذشت

به نفعم است که به چند زبان زنده ی دنیا سکوت کنم

هر که مرا دید تو را نفرین کرد

راستی خدا اگه من نبودم این همه غم هایت را چه می کردی

رفته ای؟؟ بعضی ها بهش میگن قسمت اما من تازگیها بهش میگم به درک

نبودنت هستیمو نابود کرد ولی حالا بودنت میشه نباشی؟؟؟؟

یعنی باید عکساتو بردارم از تو اتاقم یعنی باید بی صدای تو شب آروم بخوابم

یعنی دیگه نمی تونم بهت بگم که عشقمی

نگاه کن قلبم شکسته کاشکی صداشو بشنوی

دوستت دارم را برای هر دویمان می فرستادی هم من هم او

خیانت می کردی یا عدالت؟؟؟؟؟؟

گذشت آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم

حالا یک بار از شهر می رویم

یک بار از دیار

یک بار از یاد

یک بار از دست

و چقدر این یک بار ها زیاد شده اند

دلم می خواست زمان را به عقب باز می گردانم نه برای اینکه آنهایی که رفتند را باز گردانم

برای اینکه نگذارم بیایند که رفتنشان را هم نبینم

در گذر جاده ی زندگی آموحتم :

کسانی را که بیشتر دوست داری زود تر از دست می دهی

خسته ام خسته تر از آنی که خیانت کنم

تنهایم تنهاتر از آنی که عاشق شوم