یادت پرچم صلحی ست میان شورش این همه فکر


من ایستاده بغض میکنم وقتی چشم در چشم من…

برای غرورم فاتحه میخوانی !!!

رُخ به رُخ که شدیم

مــن مات شدم و تــو …

چون پادشاهی که ،

از اینگونه فتحهــا زیاد دیده است

بی اهمیتـــــــ رد شدی

کاش می فهمیدی که ،

تــــــــــو از دید من زیبا بودی ؛

دیگران حتی نگاهت هم نمی کردند ،

و تـــــــــو چه اشتباهی مغرور شدی

نمیدونی چه کاری با دلم کردی ،

نمیدونی چه غمگینم نفهمیدی

نمیشناسی منو از من چقدر دوری ،

تواین روزا چه بی رحمانه مغروری !!!

آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد،

شاید بیشتر از تمـــام داشتــه هــایـش ،

دوست می دارد،

حالا ببین اگر خودش ،

غــــرورش را بـــه خـــاطــر تــو، نادیده بگیرد،

چه قدر دوســتت دارد !

و این را بِفهــــــــــــم آدمیــــــــــزاد

من نفرت هایم را ،

روی همین دیوار مجازی می نویسم !

از لج تو . . . از لج خودم . . .

که حاضر نبودیم یک بار ،

این ها را واقعی به هم بگوییم

دیـگـــر نه اشـکـــهایم را خــواهـی دیــد

نه التـــمـاس هـــایم را

و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…

به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی

درخـتـی از غــــرور کـاشـتم !!!!

من ، مــــن کردن های من و تو بود کــه ،

هیچوقت مـــــــا نشدیـــم

جـــانبــــازِ چند درصـــد است ؟

او که در حادثه ی عـــشـــق ،

قــــــلب و غــــرور خود را از دست داده است ؟

بمیــــری تـــــــــــــو

فهمیدی نمی مانم . . دیدی می روم . . رفتم

باز هم ایستاده ای نگاه میکنی

آخرم میکشد تو را این غرور لعنتی

دیگر تو را آرزو نخواهم كرد،هیچ وقت !

تو را آن لحظه اى میخواهم كه خودت بیایى "با دل خودت" نه با آرزوى من !
 

شمــا یادتـــون نمیــاد ...


مــنــم یادمـ نمیــاد ...


ولی میــــگن آدمــا یه زمــانی مهــــربون بـــودن ..!!

شكسپير ميگه: خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ...

خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !

خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ...

خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد!

حواست به دلت باشد آن را هرجایی نگذار

این روزها دل را می دزدند

بعد که به دردشان نخورد

جای صندوق پست آن را در سطل آشغال می اندازند

و تو خوب می دانی دلی که المثنی شد دیگر دل نمی شود

شاید خطاست !


نگران کسی شوی که نگرانت نیست


حال کسی را بپرسی که بودن یا نبودنت

برای او

مهم نیست


دلتنگ کسی شوی که دلت را شکسته


دوست کسی باشی که تو را دشمن میداند


گر همین است خطایم ...


بعد از این بیشتر از پیش خطا خواهم

کرد...


من خطایم را دوست دارم

!!تو این زمونه دو نفر همیشه تنهان

یکیش دختری ک آرایش بلد نیست..
یکی هم پسری دروغ گفتن بلد نیست!!

او هیچ نقطه ضعفی نداشت....
من داشتم
من عاشق بودم!

طرفت کور نیست
فقط چشاشو
رو خیلی از بدیهات بسته
همین !
پس آدم باش

تو اگر می دانستی ....
که چه رنجی دارد خنجر از دست عزیزان خوردن...
از من خسته نمی پرسیدی ...
که چرا تنهایی...!!!
 

دل است دیگر!نمی توان دلتنگی را از اوگرفت
مگرمی شود خیسی را از آب گرفت؟!!
گاهی میریزد و خرد میشود...
گاهی هم ترک برمیدارد...
اما باز دل میماند!
گاهی نیز آدم را ناقص الخلقه میکند
مثل من که هیچ دل و دماغی ندارم...!

انصاف نیست، رفتنش با خودش باشد… فراموش کردنش با من!